Saturday, December 5, 2009

ما مال همیم

سلام
از اين به بعد مال هميم
من يه لزبين 16-17 ساله هستم. من 3 سال با شقايق همکلاس بودم عاشق هم بوديم. تومدرسه همه مي دونستن.. تا اون موقع با شقايق سکس آنچناني نداشتيم ... فقط در حدلب بود تا اينکه يه بار مهموني بود و همه ي دوستام خونه ما بودن .. بچه ها سرگرمرقص و... بودن که من و شقايق عذر خواهي کرديم و رفتيم اتاق من مثلا مي خواستيم باهم حرف بزنيم.. يه کم حرف زديم و گيتار زديم و... گذشت تا اينکه ديدم شقايق دارهيه جورايي نيگام مي کنه!! صورتشو آورد روبروي صورتم و گفت: يلدا خيلي دوستت دارم!!منم بهش خنديدم و بعدش يه لب طولاني .. بعد يه نگاهي به عکس رو ديوار کرد و خنديد(رو در و ديوار اتاقم کلي عکساي TATU دو تا خواننده ي لزبين بود که منو شقايقخيلي دوسشون داشتيم) منم بهش خنديدم و لبهاشو گاز گرفتم که دستشو آروم برد زيرتاپم و بند سوتينمو باز کرد و آروم سينه هامو لمس کرد.. دستاش داغ بودن و يه لرزشخفيف داشتن ... منم بغلش کردم که يهو خودشو چسبوند بهم و همه جاي صورتمو بوسيد ودوباره به شدت بغلم کرد تپش قلبشو احساس مي کردم هر دومون داغ شده بوديم ...آهستهگونه شو مي بوسيدم و با گوشش بازي مي کردم آخه رو گوشش حساس بود ...! يه کم کهگذشت و با هم حرف مي زديم از هم جدا شديم و ايندفعه من دکمه هاي بلوزش رو از پشتباز کردم و سوتين شو باز کردم و سينه هاي داغ و خوش ترکيبش رو لمس کردم ... و کلالباسشو درآوردم اونم همين کار رو با من کرد ..! و دراز کشيد رو تختم که درو قفلکردم و پريدم روش!!سينه هامو مي مکيد و من هم بدنش رو عاشقانه لمس ميکردم و اونلحظه فکر ميکردم اونقدر که من و اون عاشق هميم هيچ کس ديگه اي اينطوري نيست ونخواهد بود! از تماس با بدنش نهايت لذت رو مي بردم و پر حرارت لبهامو و سينه هاموميمکيد و بهم ابراز عشق ميکرديم دستمو آروم بردم طرف شرتش و گرههاي دو طرفشو بازکردم که بهم خنديد !! ديوونش شده بودم دوباره با ولع لبهاشو بوسيدم و شرتش رو دراوردم و کسش رو لمس کردم ... و اروم باهاش بازي کردم ... اونم بغلم کرده بود و باموهام بازي ميکرد گفتم: شقا هايممتو (پرده) بزنم؟! نگام کرد يه کم ترسيد اما بعدشخنديد و گفت هر کار دوس داري بکن عشق من.. منم آروم آروم انگشت فاکمو کردم توسوراخش که .. آي آي شقايق و خوني که ريخت رو دستم !! ناراحت گفتم: خيلي درد داشت؟!يه کم هيچي نگفت و بعدش دستش رفت طرف شورتم و گفت : اين به اون در!! اولش يه کماز کسم خورد و ليسيد و بعد انگشتشو اروم کرد توش!! درد وحشتناکي بود ... روتختي مخونآلود شده بود هم خون اون هم من!! بدن داغشو ميمالوند به بدنم و لبهاي همو ميبوسيديم تموم صورت همو بوسيديم محکم بغلم کرد و گفت از اين ببعد ديگه مال هميم

No comments:

Post a Comment