Saturday, December 5, 2009

سکس سه نفره


شیمیل


عکس لز بسیار زیبا




برادر شوهر

از خيلي وقت پيش دلم ميخواست که من رو بکنه ولي هيچ وقت جرات نمي کردم که بهش بگم که بيا يه حالي با هم بکنيم. هر دفعه که ميرفت حموم من ميرفتم و از سوراخ در نگاهش ميکردم، ولي خوب ديگه درست و حسابي معلوم نبود. ولي تا يه لحظه کيرش رو ميديم آن قدر حشري ميشدم که ميرفتم و با بالا و پايين کردن دستم رو کسم خودم رو ارگاسم ميکردم. پيش خودم گفتم که چي؟ من بايد يه کاري کنم که بياد و من رو به بگا بده. ولي هر چي فکر ميکردم، کمتر به نتيجه ميرسيدم. تصميم گرفتم که يه بار يه دوربين بذارم تو حموم که حداقل يه کم بتونم درست و حسابي ببينمش. براي همين رفتم و يه وبکم از يکي از دوستام گرفتم و يه جوري آن رو تو حموم گذاشتم که وقتي زير آب وايسه من بتونم کيرش رو ببينم، سيمش رو هم از بالاي در رد کردم و آوردم تو اتاقم و وصلش کردم به کامپيوترم. حميد آمد خونه. جلو رفتم و يه بوسش کردم و گفتم تا تو يه سر بري دوش بگيري و بياي من هم غذا رو برات گرم ميکنم. اون هم رفت حموم.من هم با کس پريدم پشت کامپيوترم و روشنش کردم. واي، باورم نمیشد که اين قد کيرش کوچيک باشه ولي البته کيرش خواب بودا.نميدونم که چي شد که يه دفعه کيرش شرو کرد به بزرگ شدن. معلوم نبود برا چي، ولي کيرش شق شده بود. من هم کم کم داشتم حشري ميشدم. کيرش رو که کاملا شق شده بود گرفته بود تو دستش. يه کم شامپو برداشت و ريخت رو کيرش، ميخواست جلق بزنه. من هم که اين قدر حشري شده بودم که ديگه نميتونستم خودم رو کنترل کنم.پيش خودم گفتم که الان خيلي حشريه، من ميتونم از اين حشري بودنش استفاده کنم و برم تو حموم و کارم رو انجام بدم. براي همين رفتم پشت در و در زدم. لاي در رو باز کرد و کلش رو از لاي در آورد بيرون و گفت چي ميگي بابا؟گفتم ميتونم بيام تو؟ اولش خيلي تعجب کرده بود ولي بعد از ۳-۴ ثانيه، گفت بفرماييد. من هم که از خدا خواسته لباسم رو در آوردم و با شرت و کرست وارد حموم شدم. تا کيرش رو ديدم با دهنم پريدم روش. کيري که همیشه آرزوش رو داشتم الان تو دهنمه. بردمش زير آب، آخه دوربين اونجا بود و من هم ميخواستم يه فيلم يادگاري از اين ماجرا داشته باشيم. کيرش رو خيلي سريع تو دهنم جلو و عقب ميکردم. اون هم از خدا خواسته داشت آه آه ميکرد. من هم از آه آه کردن اون خيلي حشري شده بودم. براي همين کيرش رو از تو دهنم درآوردم و سرش رو هل دادم رو کسم. اون هم رفت پايين و شروع کرد به ليسيدن کسم.آه که چه حالي ميداد. تا اون موقع هيچ کسي اين کار رو برام نکرده بود. خيلي حال ميداد. داشتم ارگاسم ميشدم براي همين سرش رو گرفتم و از رو کسم کشيدم کنار و خوابيدم رو زمين. اون هم بدون مقدمه خودش رو پرت کرد رو من کيره کوچيکش رو گذاشت رو کسم. و چند با کشيد روش. من هم که خيلي حشري شده بودم کيرش رو با دستم گرفتم و کردم تو سوراخم. اولش يه داد بلند کشيدم. آخه خيلي درد گرفت ولي بعد فريادم به آه آه تبديل شده بود. تا اون موقع اين قد حال نکرده بودم. بعد از چند دقيقه که ديگه سرعتش رو خيلي زياد کرده بود، احساس کردم دارم ارگاسم ميشم. با يه آه بلند کيرش رو از تو کسم کشيد بيرون و آب کيرش رو ريخت رو پستونام. من هم که هنوز ارگاسم نشده بودم با دستام آبکيرش رو کشيدم رو پستونام و صورتم.و سرش رو با دستم بردم نزديک کسم.اون هم فهميد که من هنوز ارگاسم نشدم، برای همين شروع کرد به خوردن کسم. بعد از چند دقيقه لاس زدن و آه آه من ارگاسم شدم. بعد بلند شدیم خودمون رو شستيم و رفتيم بيرون. بعد از چند روز فيلمی که اون روز گرفته بودم رو به حميد نشون دادم. اون هم بعد از زدن يه تو گوشی به من اون رو پاک کرد

پرستو و پریسا


من پرستو 29 ساله هستم 6سال هست كه ازدواج كردم شوهرم علي 32 ساله و مهندس كامپيوتره. شوهرم مرد خوبيه ،دست و دلباز و شايد بشه گفت نسبت به درآمدش ولخرج، تيپش بالاتر از متوسط ، هميشه به احساسات زنانه جواب ميده و سكس قوي. من واقعاً دوستش دارم . ما زندگي خوبي داريم اميدوارم كه هر روز بهتر هم بشه. ميخوام خاطره اي رو كه باعث شد زندگي زناشوئي ما رنگ بوئي تازه بگيره رو براتون بگم. به نظر من بهتره فقط خانومها بخونن ولي اگر آقايون هم دوست دارن بخونن من كاريش نميتونم بكنم. من با علي با عشق و عاشقي ازدواج كردم(قبل از ازدواج با هم دوست بوديم) چند سالي از ازدواجمون گذشته بود و كم كم احساس ميكردم سكسمون خيلي يكنواخت شده و خيلي از هم لذت نميبريم. اين موضوع مدتي فكرم رو مشغول كرده بود و ميترسيدم كه اين موضوع نا خواسته روي شوهرم و زندگيم اثر بگذاره. من هميشه سعي ميكردم از تمام جذابيت و زنانگيم براي جلوگيري از اين مسئله كمك بگيرم. لباسهاي زير فانتزي و لباس خوابهاي جورواجور ميخريدم و شبها ميپوشيدم و از عطرهاي محرك استفاده ميكردم، آرايشم رو مرتب عوض ميكردم و با بعضي از دوستهام مشورت ميكردم و روشهاي اونها رو توي حال دادن به شوهرهاشون اجراء ميكردم و وقتي شوهرم نبود فيلم سكسي نگاه ميكردم تا توش چيزي ياد بگيرم، نا گفته نماند كه من از فيلم سكسي خيلي بدم مياد. به نظر من تمام فيلم سكسيها براي لذت بردن مردها ساخته ميشه و در اين فيلمها به روحيات زنانه در سكس توجه نميشه به همين علت هيچ وقت من خودم رو نميتونم نقش اول زن يك فيلم سكسي تجسم كنم. يك شب موقع سكس به روشي كه يكي از دوستهام پريسا گفته بود، بر عكس روي كير شوهرم نشستم، به اين صورت كه اون خوابيده بود و من جوري روي اون نشستم كه روم به پاهاش بود و با دست مچ دوتا پاهاش رو گرفتم و شروع كردم به بالا و پايين شدن و آه و ناله حشري كردن. شوهرم كه از اين روش خوشش اومده بود نفس نفس زنان به من گفت كه مبينم مبتكر شدي!!!. من هم تو همون حالت وسط ناله هام گفتم كه پريسا يادم داده. چشمتون روز بد نبينه يا شايد هم روز خوب، با گفتن اين حرف شوهرم انگار كه قرص اكس خورده باشه آنچنان ترتيب منو داد كه اگر چه اون شب خيلي حال داد ولي فرداش حسابي جاش سوزش داشت. روز بعد خيلي به سكس شب قبلمون و اينكه چي شد كه علي اينقدر حشري شد فكر كردم و به اين نتيجه رسيدم كه علي از تجسم پريسا موقع سكس با من اينقدر حشري شده بود به خصوص كه چند بار وسط عرق ريختن هاش گفت كه ديگه پريسا چي يادت داده، به پريسا گفتي كه كير من اينقدر كلفته و ... حي اسم پريسا رو مي اورد. لازم به گفتنه كه پريسا يكي از خوشگلترين و عشوه اي ترين دوستهاي منه با موهاي بلوند وبلند. از فهميدن اين موضوع خيلي ناراحت شدم ولي بعد كه يادم اومد كه من هم بعضي شبها تو رختخواب به جاي علي بعضي از دوستهاي اون و يا شوهرهاي دوستهاي خودم رو تصور ميكردم، آروم شدم. چند شب بعد دو باره با علي تو رختخواب مشغول بوديم كه من براي اينكه هم مطمئن بشم كه چند شب قبل درست فكر كردم و هم اينكه علي درست و حسابي مثل اونشب حالم رو جا بياره گفتم امشب ميخوام به روش مريم بهت حال بدم و اون هم با شنيدن اين حرف 2 ساعت تموم پدرم رو در آورد كه البته خيلي حال داد. فرداي اون شب از بس كه به نوك سينه هام ور رفته بود و فشارشون داده بود به لباس كه كه ميگرفت ميسوخت. نا گفته نماند كه سينه هاي من نسبتاً بزرگ هستن و به خاطر همين همه جا نميتونم لباسهاي باز بپوشم چون يك جورهايي ضايع است. خلاصه اينكه به مرور متوجه شدم كه علي در رفت و آمد با اون دوستهايي كه زنهاي خوشگل دارن و به خصوص اونهائي كه زنهاشون راحت لباس ميپوشن مشتاقتره. و تمام اينها باعث شد كه بفهمم علي مثل من دوست داره با يكي ديگه سكس داشته باشه و از اين موضوع كه علي ممكنه به من خيانت كنه ناراحت بودم تا اينكه موضوع رو با پريسا در ميون گذاشتم و پريسا هم راه حل رو به من نشون داد. و اما راه حل يك شب جمعه بود و من و پريسا با قرار مدارهامون رو با هم گذاشتيم كه شب پريسا با شوهرش شهرام بيان خونمون و طبق قرارمون با پريسا بهانه آورديم كه امشب حوصله بقيه بر و بچه ها رو نداريم و ميخواهيم امشب يك مهموني كوچك و خودموني داشته باشيم. من قبل از اينكه مهمونها بيان رفتم حموم و تا آمدن مهمونها از حمام بيرون نيامدم. زنگ در خونه رو كه زدن علي درب رو باز كرد. و پريسا و شهرام آمدن بالا. قرارمون اين بود كه پريسا قبل از آمدن به خونه ما شهرام رو به يك بهانه اي از خونه بفرسته بيرون تا وقتي كه برميگرده دنبال پريسا كه بيان خونه ما پريسا مانتوش رو بپوشه كه شهرام لباس پريسا رو نبينه كه بهش ايراد بگيره. پريسا مامريتش رو خوب انجام داده بود و تازه وقتي ميرسن خونه ما شهرام ميفهمه كه پريسا چي پوشيده. يك تاپ قرمز رنگ نازك چسبون با بندهاي خيلي نازك بدون كرست و يك دامن تنگ كوتاه و آرايش بسيار هنرمندانه. خلاصه وقتي من پريسا رو ديدم دلم آب افتاد ديگه خدا به داد علي برسه. توي اين فاصله كه علي مشغول پذيرائي اوليه از مهمونها بود من هم رفتم تو اتاق و يك لباس چسبون لختي كه ازش داشت سينه هاي درشتم بيرون ميزد با يك دامن پوشيدم و تمام گردن و سينمو عطر هوس انگيزي زدم و يك مرتبه قبل از اينكه علي منو تنها ببينه رفتم تو حال. با ديدن من علي بدجوري چشم غره رفت كه من رو خودم نگذاشتم و رفتم طبق معمول با مهمونها روبوسي كردم و خوشامد گفتم. من و پريسا گفتيم كه امشب ميخواهيم بيشتر از هر شب مشروب بخوريم و برقصيم. شوهرهامون هم كه هميشه وقتي خودمون چهارتائي بوديم تخته نرد بازي ميكردن با ديدن ما دوتا با اون وضعيت ،تخته نرد رو فراموش كرده بودند و داشتن يواشكي زن همديگر رو ديد ميزدن. اونشب شوهر هامون بيشتر از شبهاي ديگه مشروب خوردن و مست شدن. آخه من و پريسا يواشكي پيكهاشون رو پر ميكرديم و ميگفتيم كه كمتر از ما خورديد و اونها هم رگ غيرتشون ميگرفت و بيشتر ميخوردن. ماهواره روي PMC بود و صداش هم بلند بود و ما هم با بعضي از آهنگهاش ميرقصيديم و در طول رقص من و پريسا دائم جامون رو با هم عوض ميكرديم در طول رقص من حواسم به چشمهاي شهرام كه از هر فرصتي براي ديدن سينه هاي بزرگ من استفاده ميكرد و لبخندهاي معني دارش بود تا اينكه من يك CD گذاشتم كه توش يك آهنگ ملايم بعد از آهنگ Sexy Lady بود و نور حال رو حسابي كم كردم طبق قرار قبلي من و پريسا آهنگ Sexy Lady رو با شوهرهاي همديگه رقصيديم و وقتي آهنگ ملايم بعدي شروع شد جامون رو عوض نكرديم و در اولين حركت پريسا يك دست انداخت گردن علي و با دست ديگه اش دست اونو گرفت و با اون عشوه هاي خاص خودش چشم تو چشمش دوخت و شروع كرد تانگو رقصيدن.من با ديدن اين صحنه حسابي شهوتي شده بودم و شهرام داشت اين صحنه رو ميديد و گيج شده بود كه من براي اينكه توجهش رو به خودم متوجه كنم دو دستم رو انداختم گردنش و شروع كردم رقصيدن. حس كردم شهرام توي فضاي نسبتاً تاريك و با اون وضعيت لباس من خيلي دوست داره سينه هامو ديد بزنه و نگاه چشم تو چشم من نميذاره كه اين كار رو بكنه،گفتم كه يك كاري كنم كه راحت بشه. در طول رقص يواش يواش از پريسا و شوهرم كه داشتن اونها هم چيزي به هم ميگفتن چند قدمي فاصله گرفتيم در اين موقع من يواش يواش به بيشتر به شهرام چسبيدم و در گوشش و با عشوه و ملايم گفتم :امشب هرچي بخواي ميتوني چشم چروني كني. راحت باش. اين رو گفتم و ديگه خودم طاقت نياوردم و دستهام رو محكم كردم و حسابي سينه هام رو بهش فشار دادم. اون هم كه شهوت از نفسهاش ميريخت يك مرتبه دستهاي پشت كمر منو سفت كرد و در همون حالت زير گردن منو يك بوس خيس كرد. با اين حركت شهرام كاملاً بي حس شدم و نا خواسته يك آه از همون آههايي كه براي علي موقع سكس ميكشيدم كشيدم كه باعث تحريك شهرام شد و شهرام من رو يك فشار ديگه داد. توي اين احوال بوديم كه برگشتم يك نگاه به پريسا و علي كردم ديدم كه علي هم سرش تو گردن هوس انگيز پريسا است. با ديدن اين صحنه شهرام رفت پشت سر من و شروع كرد به خوردن گردنم و دستهاش هم از زير لباسم داشتن سينه هامو ميماليدن حسابي شهوتي شده بودم يك آه باندتر كشيدم بلافاصله ناله شهوت انگيز پريسا هم كه ديگه اون موقع علي داشت سينه هاشو ميمكيد بلند شد برگشتم و خودم رو محكم تو بغل شهرام فشار دادم و يك لب اساسي با زبون بهش دادم و گفتم: تا حالا شده زن دوستت رو بكني؟ گفت نه. و بلند طوري كه علي بشنوه گفتم امشب من زن تو هستم زنت هم زن شوهرم و همون موقع پريسا كه ديگه از شدت شهوت چشمهاش نيم بند شده بود با صداي بلندبه علي گفت امشب ميخوام به روش خودم زنت بشم. و همين موقع علي گفت خوب بياين بريم تو اتاق خواب كه همه استقبال كردن. هر چهارتائي ريختيم تو رخت خواب ما و من در اولين حركت زيژ شهرام رو باز كردم و شروع كردم ساك زدن و همون موقع هم علي داشت براي پريسا ساك ميزد و پريسا با نفس نفس ميگفت آآآآه ه ه بيا بالا، بيا بكن ديگه طاقت ندارم كه علي هم همين كار رو كرد و جلو چشم شهرام كيرش رو در آورد و زنش رو كرد. من از ديدن اين صحنه ها داشتم ديوونه ميشدم شروع كردم خوردن تخمهاي شهرام در ضمن دست شهرام رو گرفتم گذاشتم روي نوك سينهام اون هم من رو بلند كرد و سرم رو گذاشت كنار سر پريسا و تمام قد روي من افتاد و شروع كرد به مكيدن گردن و لب و سينه هام چيزي نگذشت كه من هم مثل پريسا به التماس افتادم و گفتم:شهرام ديگه طاقت ندارم منو بكن ببين اون داره زنت رو ميكنه. و اون هم پاهامو باز كرد و ضمن اينكه منو ميبوسيد منو جلو شوهرم كرد. ما هر چهارتائي تا صبح تو اون تخت خواب پدر همديگر رو در آورديم و فرداش تا ظهر خوابيديم و ظهر در موردش صحبت كرديم. همه راضي بوديم و از اون موقع تا حالا هر وقت كه لازم باشه اين كار رو ميكنيم. در ضمن من و پريسا به شوهرهامون نگفتيم كه ما از قبل براي سكس ضربدري برنامه ريزي كرده بوديم تا گناهش گردن اونا باشه. اگر چه فكر كنم اگر بدونن از ما تشكر ميكنن

ما مال همیم

سلام
از اين به بعد مال هميم
من يه لزبين 16-17 ساله هستم. من 3 سال با شقايق همکلاس بودم عاشق هم بوديم. تومدرسه همه مي دونستن.. تا اون موقع با شقايق سکس آنچناني نداشتيم ... فقط در حدلب بود تا اينکه يه بار مهموني بود و همه ي دوستام خونه ما بودن .. بچه ها سرگرمرقص و... بودن که من و شقايق عذر خواهي کرديم و رفتيم اتاق من مثلا مي خواستيم باهم حرف بزنيم.. يه کم حرف زديم و گيتار زديم و... گذشت تا اينکه ديدم شقايق دارهيه جورايي نيگام مي کنه!! صورتشو آورد روبروي صورتم و گفت: يلدا خيلي دوستت دارم!!منم بهش خنديدم و بعدش يه لب طولاني .. بعد يه نگاهي به عکس رو ديوار کرد و خنديد(رو در و ديوار اتاقم کلي عکساي TATU دو تا خواننده ي لزبين بود که منو شقايقخيلي دوسشون داشتيم) منم بهش خنديدم و لبهاشو گاز گرفتم که دستشو آروم برد زيرتاپم و بند سوتينمو باز کرد و آروم سينه هامو لمس کرد.. دستاش داغ بودن و يه لرزشخفيف داشتن ... منم بغلش کردم که يهو خودشو چسبوند بهم و همه جاي صورتمو بوسيد ودوباره به شدت بغلم کرد تپش قلبشو احساس مي کردم هر دومون داغ شده بوديم ...آهستهگونه شو مي بوسيدم و با گوشش بازي مي کردم آخه رو گوشش حساس بود ...! يه کم کهگذشت و با هم حرف مي زديم از هم جدا شديم و ايندفعه من دکمه هاي بلوزش رو از پشتباز کردم و سوتين شو باز کردم و سينه هاي داغ و خوش ترکيبش رو لمس کردم ... و کلالباسشو درآوردم اونم همين کار رو با من کرد ..! و دراز کشيد رو تختم که درو قفلکردم و پريدم روش!!سينه هامو مي مکيد و من هم بدنش رو عاشقانه لمس ميکردم و اونلحظه فکر ميکردم اونقدر که من و اون عاشق هميم هيچ کس ديگه اي اينطوري نيست ونخواهد بود! از تماس با بدنش نهايت لذت رو مي بردم و پر حرارت لبهامو و سينه هاموميمکيد و بهم ابراز عشق ميکرديم دستمو آروم بردم طرف شرتش و گرههاي دو طرفشو بازکردم که بهم خنديد !! ديوونش شده بودم دوباره با ولع لبهاشو بوسيدم و شرتش رو دراوردم و کسش رو لمس کردم ... و اروم باهاش بازي کردم ... اونم بغلم کرده بود و باموهام بازي ميکرد گفتم: شقا هايممتو (پرده) بزنم؟! نگام کرد يه کم ترسيد اما بعدشخنديد و گفت هر کار دوس داري بکن عشق من.. منم آروم آروم انگشت فاکمو کردم توسوراخش که .. آي آي شقايق و خوني که ريخت رو دستم !! ناراحت گفتم: خيلي درد داشت؟!يه کم هيچي نگفت و بعدش دستش رفت طرف شورتم و گفت : اين به اون در!! اولش يه کماز کسم خورد و ليسيد و بعد انگشتشو اروم کرد توش!! درد وحشتناکي بود ... روتختي مخونآلود شده بود هم خون اون هم من!! بدن داغشو ميمالوند به بدنم و لبهاي همو ميبوسيديم تموم صورت همو بوسيديم محکم بغلم کرد و گفت از اين ببعد ديگه مال هميم

شیرین جون


همسایه روبروی ما یه زن وشوهر بودند که 2 تا بچهداشتند . یه دختر مامانییه4 ساله و یه پسر ی10 ساله . خود زن همسایه هم حدود 35سالشه و اسمش شیرینه . من از همون اولی که دیدمش عاشق اون بدن نازش شده بودم .بدن خیلی سکسی داشت . سینه هاش و کونش کاملا بیرون زده بودند و میخواستندلباساشو جر بدن. شوهرشم که دائم درسفربود و هر 2 یا 3 روز می یومد خونه بهخاطره همین شیرین هر کاری داشت یا اگه چیزی از بیرون میخواست من براش می خریدمچون با مامانم خیلی دوست بود وبا بقیه همسایه ها رفت وآمد نمی کرد. بعد از چندمدتی خیلی با خانواده ما صمیمی شده بود و بیشتر وقتا خونه ما بود . یه روز صبحتلفن زنگ زدشیرین بود و به مامانم گفت که شیر حموم خراب شده اگه ممکنه حمیدبیاد یه نگاهی بهش بکنه . منم سریع رفتم . وقتی درو باز کرد خشکم زد !!!اولین باری بود که شیرینو بدون چادرمیدیدم . خیلی موهای قشنگی داشت . موهاش لختو مشکی زاغ بود و تا زیر کونش می رسید . خیلی حشری شده بودم ولی می ترسیدم کاریبکنم . یه روز عصر دیدم شیرین اومد خونمون و به مامانم یه سبد لباس داد و گفتچون لباسشویی شون خرابه اگه ممکنه با ماشین لباسشویی ما اونا رو بشوریم .مامانم هم لباسا رو ازش گرفت و گفت می ریزه تو ماشین و وقتی خشک شد میدم حمیدبیاره . بعد از 2, 3 ساعت مامانم اومد و لباسا رو داد بهم و گفت ببرم خونهشیرین خانم . منم داشتم آماده می شدم که یهو یه چیزی توجه مو جلب کرد . تولباسا یه ست شرت و کرست بود که چون خیلی بزرگ بودند معلوم بود ماله خود شیرینه. زود ورش داشتم و لمس کردم کیر سیخ شده بود و هی بوش می کردم و لیس شون میزدم. وقتی فکرشو می کردم که این با چه چیزهایی تماس داشته دیونه می شدم . خیلیازشون خوشم اومده بود تصمیم گرفتم پیشه خودم نگه هشون دارم . شبها همیشه قبل ازخواب اونارو می پوشیدم و حسابی حال می کردم . حتی روزها هم تنم بود . فکرمیکردم خیلی بهش نزدیک شدم .یه روز تولد من بود و ما یه جشن کوچیک تو خونمون گرفتیم و شیرین جونم هم اومدهبود . من با یه دوربین فیلم برداری , فیلم می گرفتم . اما همش دنبال شیرین بودمو همش از اون فیلم می گرفتم و رو بدنش زوم وی کردم و اونم حالیش نبود . از 2ساعت فیلمی که گرفته بودم حدود 30 دقیقه اش فقط از شیرین گرفته بودم!!!!چند روز بعد وقتی فیلمو نگاه می کردم وقتی اون صحنه هایی که از شیرین گرفتهبودم نا خوداگاه کیرم شق کرد و زود شورت و کرستشو آوردم و شروع به جلق زدن کردم. یه لحظه یه فکری به ذهنم رسید شوهر شیرین یه آدم غیرتی بود و شیرین هم خیلیازش می ترسید و اگه این فیلما رو ببینه چی میشه ؟؟؟؟؟؟...می تونستم به راحتی شیرینو وادارش کنم که بیاد تو راه ولی خیلی می ترسیدمو 2 دلبودم . ولی فکر نمی کردم با این اوضاع بتونه نه بگه .یه روز صبح مامان و بابام رفته بودن شهرستان و تا شب نمی اومدن . دیدم بهترینفرصته چون شوهر شیرینم نبود و می تونم نقشه مو عملی کنم . اول پشیمون شدم ولیوقتی چشم باز به اون شرت و کرست افتاد دیگه گفتم هر چه بادا باد.تلفونو ورداشتم زنگ زدم خونه شیرین . بعد از سلام و احوال پرسی بهش گفتم که مامانم اینارفتن شهرستان و می خوام غذا درست کنم ولی بلد نیستم و اگه ممکنه برام یه خوردهغذا درست کن . اونم گفت که خوب بیام اونجا نهار ولی گفتم که مهمون دارم . اونمگفت باشه حمید جان تو خیلی بیشتر از اینا به گردن من حق داری تا 5 دقیقه دیگهمیام . تا اینجاش که خوب پیش رفته بودوقتی اومد چادر شو در آورد و رفت تو آشپزخونه مشغول غذا درست کردن شد . من همدست به کار شدم و فیلم تولدو گذاشتم تو ویدئو و شرت و کرست شو هم زیر پیرهنمقایم کردم . روی مبل نشستم و شیرینو صدا کردم .گفت دستش بنده و نمی تونه بیاد .گفتم گازو خاموش کن بیا کار واجبت دارم .اونم اومد و جلوم سرپا وایساد و گفت : چیه ؟؟؟؟ زود باش بگو کار دارم .گفتم بشین می خوام یه چیزه جالب نشونت بدم .گفت چیه؟؟؟گفتم بشین طولانی یه .نشست روی مبل و من هم ویدئو رو روشن کردم ومشغول دیدین فیلم شدیم . وقتی بهاونجاهایی رسید که از شیرین گرفته بودم یه ذره خجالت کشیدم آخه خیلی ضایع بود .دوربینو کاملا زوم کرده بودم رو چاک سینه اش وکونش . یه خورده ناراحت شد ولی بهروی خودش نیاورد و پاشد رفت تو آشپزخونه .دوباره صداش کردم ولی گفت باشه بعد می بینه .رفتم تو آشپزخونه . حالا وقت اجرای مرحله آخر نقشه بود .گفتم شیرین جانگفت باز چیه؟گفتم اگه ساسان ( شوهرت ) این فیلمارو ببینه چی کار میکنه؟؟گفت : هیچی می کشم منم حواسم نبوده و گرنه نمی گذاشتم اینارو از من بگیری الانمباید پاکشون کنی.گفتم اگه پاک نکنم چی؟ گفت : منظورت چیه؟گفتم : ببین شیرین جان من خیلی وقته که یه چیزی می خوام بهت بگم ولی میترسدم .به خاطره همین تصمیم گرفتم این نقشه رو بریزم . گفت درست حرف بزن ببینم چی میگی؟؟؟کدوم نقشه؟؟؟گفتم: ببین من عاشق توام و می خوام با من سکس داشته باشی!!دیدم رفت تا چادرشو بر داره تا بره .زود جلو در وایسادم و شرت و کرست شو در آوردم و بهش نشون دادم . یه لحظه خشکشزد .گفتم : نظرت در مورد این چیه ؟؟؟ اگه یه نفر اینارو با این عکسا به ساسان بدهچی میشه؟؟؟شروع کرد به گریه کردن . منم سریع چادرشو در آوردمو نشوندمش رو مبل و بغلشنشستم .گفتم : تو رو خدا گریه نکن . من مجبور شدم این کارو بکنم حالا هم ناراحت نباشمیتونی فیلمو با لباساتو ور داری بری منم ازت عذر خواهی می کنم . دیگه گریه نمیکرد و گوش می کرد .بهم گفت : تو چرا اگه از من خوشت اومده چرا صادقانه به خودم نگفتی ؟؟گفتم: آخه ترسیدم ساسان بفهمه .دیدم اومد کنارم نشست و خودشو چسبوند بهم . منم معطل نکردم و دستمو کردم توموهای بلندش که خیلی نرم بودن . اونم خیلی خوشش میومد و هی خودشو بهم می مالید. لبامو گذاشتم رو لباش و ازش یک لب جانانه گرفتم . همچین لبامو می خورد انگاراونم منتظر همچین روزی بوده.لبامو می خورد و هی گاز می گرفت .یه چند دقیقه ایفقط از هم لب می گرفتیم . لباش خیلی داغ و شیرین بودند. هر چی می خوردم سیر نمیشدم . بلند شدم و بغلش کردم بردمش تو اتاقم و روی تخت درازش کردم . دوباره سرموکشید به طرف خودش و ازم لب می گرفت . به زور ازش جدا شدم و شروع کردم به لیسیدنگردن و لاله گوشش . داشت دیونه می شد . بهش گفتم لباساتو در بیار .سریع بلوز ودامنشو در آورد . زیرش فقط یه شرت و کرست مشکی داشت . گفتم قبل از اینکه شروعکنم یه خواهش دارم . گفت : بگو عزیزم . گفتم می خوام این شرت و کرستی که پیشمنه رو بپوشی تا ببینمت . تعجب کرد گفت اگه بدونی چقدر دنبال اینا گشتم ؟؟!!!گفتمدوست دارم شرتی رو که چندین بار باهاش جلق زدم و آبمو روش خالی کردمو تو بدنتببینم . اینو که گفتم خبلی حشری شد و خیلی هم خوشش اومد سریع شرتش شو در آورد وشرت سفید رو گرفت و اولش یه خورده لیسیدش گفت : حیف نبوده آبتو ریختی رو اینمگه کس شیرین نبوده . دیدم داره حرفای سکسی می زنه . خیلی حاش بد شده بود .خیلی حشری شده بود!!!وقتی اون لباسا رو تو بدنش دیدم خیلی قشنگ شده بود باورمنمی شد که به آرزوی همیشگیم رسیدم .هنوز تو کف بدنش بودم که پرید و درازم کردروی تخت و لباسامو در آورد و کیرمو از داخل شرتم کشید بیرون و مشغول ساک زدن شد. خیلی ناز ساک می زد لباشو همچین دور کیرم حلقه می کرد و مک می زد که انگار تاحالا کیر ندیده بود . کیرمن حدود 23 سانتی هست ولی با وجود این همشو تا ته میکرد داخل دهنش جوری که ته گلوشواحساس می کردم . تخمامو لیس می زد و می کرد تودهنش . بهش گفتم موهاتو بریز روی کیرم میخوام با کیرم احساسشون کنم اونم همینکارو کرد و موهاشو ریخت روی کیرم و همزمان ساک هم می زد . نمیدونید چه حالیمیداد . موهاش جوری کیرمو نوازش می داد که اصلا قابل وصف نیست . از یه طرف اونلبای نازش کیرمو نوازش می کرد از طرف دیگه موهاش . دیگه داشت طاقتم تموم می شد. نمی تونستم جلو خودمو بگیرم بهش گفتم بسه داره آبم میاد . گفت بزار بیاد .داشتم داد میزدم فهمید که آبم داره میاد سریع کیرمو گذاشت وسط سینه های بزرگشطوری که تمام کیرم تو سینه هاش گم شده بود و تمام آبمو همون جا خالی کردم .شیرین هنوز داشت کیرمو به سینه هاش می مالید . من چند لحظه بی هوش شدم ولی هنوزکیرم سیخ بود . بلند شدم و و گفتم حالا نوبت منه . فهمید منظورم چیه . روی تختدراز کشید و من هم شروع به لیسیدن بدنش کردم حتی سینه هاشو که از آب کیرم خیسبود هم لیسیدم خیلی خوشمزه شده بود( سینه با آب کیر چی میشه) دوست نداشتم ولشونکنم اونم فقط داشت لذت می برد و ناله می کرد . داد میزد که کیر می خوام , کسموجر بده , و... فهمیدم داره ارضا میشه . رفتم رو کسش و شروع به لیسیدن چوچولشکردم . کسش خیس خیس بود و آب از داخلش می ریخت بیرون من هم همشو می خوردم . یهدفعه یه جیغ بلند کشید و شل شد .ارگاسم شد ولی من ولش نکردمو و کسشو می لیسیدم. زبونمو می کردم داخل کسشو با انگشت اشارم تو کونش می کردم .بعد از چند دقیقهبه هوش اومد و بلند شد. هنوز شهوت تو چشاش بود این باردستمو گرفت وکشیدم رویخودش طوری که کیرم درست روی کسش بود و سینه هام هم روی سینه هاش . صدای قلبشواحساس می کردم . یه لب ازم گرفت و گفت :حمیدجان گفتم :چیه خوشکلم ؟ گفت میخوامیه قول بهم بدی. گفتم : صد تا قول میدم بگو عزیزم . گفت: قول بده همیشه مال منباشی می خوام شوهر دومم باشی . منم با کمال میل قبول کردم و گفتم باشه عزیزم .حمیدمال تو.اینو که گفتم یه لب دیگه ازم گرفت و با دستش کیرمو داخل کسش کرد . خیلی داغ بودو لیز. کیرم تا ته رفت تو کسش. دستاشو دور کمرم حلقه کرد و منو محکم گرفته بودو پاهاشو هم دور پاهام پیچیده بود . من فقط می تونستم کمرم رو بالا و پایئن کنم.معلوم بود که از این پوزیشن خیلی خوشش میاد . چند دقیقه ای تو همین حالت بودیمکه دیدم داره آبم میاد . بهش گفتم ولی اصلا حالیش نبود و بیشتر فشارم میداد .نمی تونستم کیرمو بیرون بکشم . مجبور شدم آبمو همون تو خالی کنم .خیلی لذت بخشبود . کسش پر آب شده بود حس کردم کیرم گرم شد و محکم منو فشار داد . آبه اونماومد دیگه جفتمون نا نداشتیم . حتی کیرمو هم از کسش بیرون نیاوردم . همین جوریتو بغل هم خوابیدیم . 2 ساعت بعد با نوازش موهای شیرین روی شکمم از خواب بیدارشدم . سفره رو پهن کرده بود و جوجه کباب درست کرده بود . نشستیم با هم غذاخوردیم مثل زن و شوهرا و بعد از غذا چند دقیقه ای تو بغل هم بودیمو و از هم لبمیگرفتیم . بعد شیرین پاشد رفت خونهشون چون بچه هاش از مدرسه می اومدن . از اونروز به بعد هر وقت فرصت بشه میرم خونه شیرین عزیزمدر آخر داستانم یه چیزی به دوستای عزیزم بگم که اگه کسی رو دوست دارن و می خوانباهاش سکس داشته باشن , اگه احتمال میدن که طرف هم بدش نمیاد و سر وگوشش میخاره معطلش نکنن و مطمئن باشن موفق میشن فقط باید از راهش جلو برن و با یهبرنامه ریزی دقیق